خاطرات این روزها
دختر گلم، عروسکم من و ببخش یکم این روزها کم سراغ دفترچه خاطراتت آمدم. و عکس زیادی ازت ننداختم. این روزها یکم مشغولیم گذشته از درس و کار مامان مشغول جابه جا شدن هستیم. اگر خدا بخواد یک خانه ای تهیه کردیم تا به آنجا برویم مطمئنم شما دوست داری چون نزدیک مامان مریم و شما هم که عاشق مامان مریم هستی. شما دو ماهی هست که مشغول رفتن به مهد لاوین هستی و بسیار آنجا رو دوست داری حتی روزهای تعطیل هم دوست داری که به آنجا بروی و رفتن به آنجا را با روشن بودن هوا توجیه میکنی و هر وقت که هوا روشن باشه میگی بریم مدرسه و بعد من میگم درنیکا جون فیتیله جمعه تعطیله و شما را سرگرم میکنم مواقعی که با همیم، شعر میخوانیم و شعرهای مهدکودک رو با هم تمرین میکنیم...
نویسنده :
مامانی و بابایی
10:51